سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 بیانی تازه در روایت واقعه عاشورا _ فصل اول - بسیج کارکنان دانشگاه شهید چمران

بیانی تازه در روایت واقعه عاشورا _ فصل اول

چهارشنبه 86 دی 12 ساعت 1:15 عصر

آفتاب روز دهم محرم از نیمه گذشته و روز عاشورا آخرین ساعات

خود را پشت سر می گذارد. چشم باز کنید و ببینید که ((حجت خدا))

بر روی زمین تنهای تنها مانده. همه ی آنان که فریاد حق طلبی او را

لبیک گفته اندجان باخته اند. فرزندان و برادران و نزدیکانش نیز یک به یک

در مقابل چشمان اشکبار او جام شهادت نوشیده اند و اینک

((امام عاشقان )) مانده است و لشکری که خوب می دانند با

فرزند فاتح خیبر چه کنند!

اینجا و در این سرزمین و در میان این(( سپاه شوم)) که اغلب به تدبیر

فرزند مرجانه گرد آمده اند بغض آل علی (ع) سکه ی رایج بازار است!

کافی است نگاهی به دامان سالخوردگان و از کار افتادگان این سپاه بیندازید.

نگاهی به دامان آنان بیندازید که نتوانسته اند با خود ((سلاح)) به کربلا بیاورند.

چشم باز کنید و(( سنگ ها)) را ببینید که در دامانشان اندوخته اند!

لابد می دانید که این سنگها بناست بر پیشانی امام شما بنشیند. دیر بجنبید

خون است که از پیشانی مبارک ((سیدالشهدا ع )) سرازیر می شود!

اما دریغ و افسوس که دستان من و تو بسته است و اراده ی خداوند بر آن تعلق گرفته

تا در این سرزمین ، ((سرور جوانان اهل بهشت)) قربانی جهل جماعتی شود

که وجودشان از ((حرامخواری)) و ((کج فهمی)) انباشته شده است .

و دیگر چه سود که ((ولی خدا)) در گوش آنان آیه های توحید و بندگی را زمزمه کند.

بیا نزدیکتر شویم، نهراس که سپاهیان کفر ، من و تو را نمی بینند.

ما از(( عصر ظهور)) می آییم و این لشکر جراره را دیدگانی نیست تا ما را ببینند.

در این جبهه که ما به آن گام نهاده ایم ((خیر)) و ((شر))در مقابل یک دیگر صف آراسته اند.

یک سو بهترین بندگان خدایند در رکاب یادگار پیامبر((ص)).

همان ها که تاریخ قرن هاست چشم انتظار است تا چگونه پرکشیدنشان را به نظاره بنشیند.

همان ها که تا آخرین قطره ی خون ، دست از یاری امام زمان خویش بر نداشتند

و(( عاشقانه)) در مقابل دیدگان مولای خویش به خون نشستند.

خوب نگاه کنید.

در میان اینان هستند کسانی که راه را بر امام بستندو دل اهل بیتش را شکستند.

اما(( پشیمانان)) در آستان با صفای ابا عبدالله (ع) جایگاهی ویژه دارند.

((حُر)) یکی از آنهاست که توبه کار شد و در روز عاشورا از نخستین

شهدای ((سپاه عشق)) بود.

در میان اینان هستند کسانی که شاید در آخرین منزلگاهها به ((امام عاشقان))

پیوسته اند، اما جان کلام او را به خوبی در یافته اند و جان خود را در راه عزت

اسلام فدا کرده اند.

آنان که در این سوی معرکه اند همراه و همنفس با مقرب ترین بنده ی خدا روی زمین ،

سفری را آغاز کرده اندکه پر و بالش جز ((ایمان)) و ((عمل صالح)) نیست.

سفری از دشت خونین نینوا تا ((سدره المنتهی)) .

تا آنجا که از فرشتگان مقرب آستان حق نیز پر و بال می سوزانند .

اما در دیگر سو طاغوتیان زمانه اند که راستش را بخواهید شماری از آنان پینه ی بلندی

بر پیشانی شان نشسته ، از کثرت عبادت و نماز شب !!!

اما چگونه است که با این همه سابقه ی مسلمانی بر روی فرزند رسول خدا شمشیر کشیده اند؟

خدا می داند!

در همین سو هستند کسانی که با اصحاب پیامبر (ص) همنشین بوده و سخن رسول خدا

را از زبان آنان شنیده اند.«سنت» او را می دانند و گروهی نیز قران را از بر می خوانند .

اما اینان چرا بر روی فرزند پیامبر خدا شمشیر کشیده اند؟

خدا می داند!

خوب نگاه کنید .

در جبهه ی طاغوت چهره هایی به چشم می خورند که شاید ربع قرن پیش در کنار

امیر مظلوم شهر کوفه و در جنگ های جمل و صفین و نهروان برای سپاه اسلام شمشیر

زده اند.در حیرتم که چگونه راضی شده اند راه را بر فرزند امیر مومنان «ع» ببندند؟!

کمی آن سوتر فرماندهان سپاه جور ایستاده اند که هریک به خیالی خام در مقابل

امام صف آرایی کرده اند.

رهایشان کنید خون یکدیگر را می ریزند.هیچ یک حاضر نیست در نماز بر دیگری اقتدا

کند. اما بر یک اصل اتفاق نظر دارند و دست یکدیگر را می فشرند :باید حسین«ع» را از

سر راه برداشتو« مناصب» حکومتی را درو کرد . منصب هایی که هدی? امیران

کوفه و شام است به آنان که در برابر این خوش خدمتی خونین و هولناک .

نمی دانم آیا اینان می دانند که چگونه می شود بر روی ولی خدا شمشیر کشید؟!

اما هرچه هست می توان گفت که چشم های این جماعت سیاه دل بر روی «حقیقت»

بسته است.

چه کسی می داند شاید اینان همان ها باشند که خداوند در قرآن وعده کرده بر قلب ها و گوش ها

و چشم هایشان مهر می زند.

اینان همان جماعتی هستند که از درک حقیقت عاجزند و دیگر چه عذابی بالاتر از این

 

.که« ولی خدا» هزاران هزار به ظاهر مسلمان را موعظه کند و با هلهله پاسخش دهند

«غفلت» همزاد آدمی است.

و ای کاش آنان که در این سوی معرکه اند کمی به آن اندرزهای عاشورایی گوش جان بسپرند.

اما دریغ که«تقدیر روز دهم» ،آبستن حوادثی دیگر است.

ای دل!غمین مباش که این رسم روزگار است .

حال و روز آنان که تیغ به روی

«ولی خدا»

می کشندرا از اهل دل باز پرس تا رازهای مگو را بر تو افشا کند :

الهی هرکه را خواهی بر افتد او را رها کنی تا با دوستان تو در افتد!

دیگر بار چشم باز کنید تا از کربلا سخن بگوییم.

در گوشه ای از این دشت بلا ، چند«سوار» ، بی صبرانه در انتظار فرمان امیران خویش اند.

«نعل های تازه» را ببینید که بر اسبهایشان زده اند .

این نعل ها برای چیست؟ کاش می شد از باقی قصه بگذریم.

اما همین قدر بدانید که «امام عاشقان »در قتلگاه تنهاست . تنهای تنها .

افزون بر یکصد و بیست تیر و نیزه بر جسمش نشسته و این حکایت از آن دارد که

لحظه های آخر حیات اوست .

با این حال ، او امام همه است .

حتی امام آنان که راه را بر او بستند و حلقوم طفل شیر خوارش را دریدند .

آری ! او امام همه است .

حتی امام انان که آب را بر او بستند و سقای مهربانش را در کنار «علقمه» تیر باران کردند .

او امام همه است .

حتی امام انان که پیکر برادرزاده ی نازنینش را زیر سم ستوران خرد کردند .

ای مردم !بدانید که حسین «ع» امام همه است و بر آن است تا همه ی آن جماعت عبوس

بی خبر از خدا را هدایت کند. او می خواهد دست بگیرد و اگر بتواند و خود بخواهند

از میان لشگر کران و کوران و گنگان دست کم یکی را نجات دهد .

با آخرین توان که در وجود زخم خورده اش باقی مانده فریاد بر می آورد :

کسی هست مرا یاری کند؟!

نه ! اشتباه نکنید . این فریاد نه از آن رو بود که دستی به یاری او دراز شود تا آن

شکست «ظاهری» را به تعویق اندازد . چرا که اراده ی خداوند بر آن تعلق گرفته بود

تا حسین بن علی «ع» برای تثبیت پایه های دینی که از آن جز نامی باقی نمانده بود ،

قربانی شود . لابد شنیده اید که محمد حنیفه ، امام را از پیمان شکنی مردم عراق خبر داد

و از او خواست تا سر خویش گیرد و رو به سوی یمن گذارد . اما امام از بشارتی

سخن گفت که جدش رسول خدا او را از آن آگاه کرده بود :

ای حسین «ع» روی به راه نِه که خداوند می خواهد تو را

 در راه خویش کشته ببیند

 

این فریاد بدان جهت بود تا در این دم آخر نیز کسی را نجات دهد .

زیرا همه ی آنان که در صحرای کربلا بودند و فریاد او را شنیدند ، اگر لبیک

نگفته باشند اهل عذابند. از همین رو بود که روزها پیش از آنکه جنگ در گیرد

«هرثمه» به توصیه ی امام از «صحرای بلا» فاصله گرفت تا فریاد حق طلبی

او را نشنود . اما اهل دل خوب می دانند آنان که« لبیک» گفتند به چنان جایگاهی

دست یافتند که احدی را در آن مقام راهی نیست . و امام در پی کسب همین مقام برای

مردمان غافل و ظاهربین آن زمانه بود . افسوس که جز شماری اندک ، کسی جان کلام

او را درنیافت و آن قصه ی تلخ که شکیب و قرار دل من و تو را به یغما می برد به

وقوع پیوست . آن «سواران»را که یادتان هست ! !

هنوز منتظر فرمان اند. امام دیگر رمقی ندارد .

یکی به قتلگاه نزدیک می شود .

اسب های آن سواران ، پا به زمین می کشند .

شیهه می کشند .

نمی دانم چرا بی قراری می کنند ؟!

یکی به قتلگاه نزدیک می شود .

«آسمان» خون می گرید .

«خورشید» مضطرب است .

«باد» بی رحمانه می وزد.

«فرات» دیگر موج نمی زند !!!

یکی به قتلگاه نزدیک می شود .

«سواران» همچنان منتظرند .

یکی به قتلگاه نزدیک می شود .

«سواران» دستور حمله می گیرند.

این نعل های تازه برای چیست؟!

کاش کسی می دانست !

امام هنوز زنده است .

یکی به قتلگاه نزدیک می شود .

«سواران» به سوی قتلگاه می تازند .

حتی از او که آهنگ قتلگاه کرده بود نیز می گذرند . نمی دانم!

هرچه هست ده سوار که جملگی زنازاده اند بر پیکر امام ، اسب می تازند .

امان از آن نعل های تازه !!!

امام هنوز زنده است.

حرامزادگان بر پیکرش می تازند .

یکی وارد قتلگاه شد.

از باقی قصه بگذرید که بغض راه گلویم را بسته .

یکی از قتلگاه بیرون آمد.

«سری بریده» در میان دست های اوست.

بغض ریگ های صحرا می شکند.

زیر هر سنگ را که برداری ، خون جاری می شود .

هلهله ی «حرامیان»،سکوت دشت را می شکند .

زنا زادگان اسب می تازند.

چرا اسب هایشان« اشک» می ریزند؟!!!

حرامیان حلقوم ها را می برند.

چرا خنجرهایشان ناله سر می دهند.؟!!!

سرهای «عاشورایان» یک به یک بر نیزه ها جای می گیرند .

چرا نیزه ها «خون» می گریند؟!!!

انسان نما ها «جنایت» می سازند و «فاجعه» می آفرینند .

در مقابل،آسمان و زمین و درختان و پرندگان و جانوران و هر آنچه در این دشت

است خون می گرید .

فقط همین جماعت دیو سیرت اند که هلهله می کنند و کف می زنند و

خیمه های «آل الله» را غارت می کنند .

و بی شک این تاوان سنگینی است برای آنان که فریاد حق طلبی امام عصر

خویش را شنیدند و به بیراهه زدند.

ای دل! گوش فرا ده که دیر یا زود امام عصر من و تو نیز

تکیه بر دیوار کعبه خواهد زد و فریاد حق

طلبی سر خواهد داد .

کاش در آن روز موعود ، من و تو به بیراهه نزنیم.

اعیاد شعبانیه مبارک

 


نوشته شده توسط : بسیج کارکنان دانشگاه شهید چمران

نظرات ديگران [ نظر]